سفرنامه سمیرم: ماهی گیری و روستای ماندگان
به گزارش تور با ما، این اثر را یک شرکت کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه نویسی خبرنگاران -1401) ارسال نموده و در مجله گردشگری خبرنگاران منتشر شده است.

ماهی گیری و روستای ماندگان محلی ها می گویند موندگون
ماهی ها موجودات مجذوب نمایندهی هستند که خداوند در اعماق دریاها، رودخانه ها یا حتی برکه های کوچک نهاده که بتوانیم هنر را در دلش کشف کنیم. هنر در طبیعت نهفته است و متعلق به کسی است که آن را از طبیعت استخراج کند.
هرچه بیشتر در سرشت طبیعت می اندیشم، از خلاقیت خالق بیش تر متحیر و شگفت زده می شوم.
ماهیگیری تفریحی که امروزه یک ورزش محسوب می گردد. شاید به واقع تنها ورزشی باشد که تمام احساسات را در خود جای داده، حس هیجان، حس خوشحالی، حس غرور، حس غم، حس تعجب، حس آرامش و رفاقت با طبیعت و…
البته مدل ماهی گیری من و رفقام بیشتر سبک تفنن و خوشحالی و گشت وگذار در طبیعت را داشته و داره. هیچ وقت هم ادعایی بابت اینکه ماهی گیرهای خفنی هستیم نبوده و نیست.
ماهی گیری ازجمله تفریحات یهویی من و رفقام که هر از چند گاهی به دور از هیاهوهای شهر می ریم که تمرکزی به دست بیاریم برای خلق اتفاقات خوشایند روزهای آینده.
اما نمی دونید که چقدر برخی از این جاهایی که می ریم واسه ماهی گیری چقدر کیف داره و تماشا بکربودن مکان شما را به وجد میاره.
یه جای خوشگل هست اطراف سمیرم به نام روستای ماندگان ازتوابع سمیرم و جاهای تماشای اصفهان. اینو می دونم که آقای اصغر فرهادی متولد اونجاست. بیشتر آدم های اونجام نام فامیلشون فرهادی هست.
تقریبا حدود 300 کیلومتری شهر اصفهان و راهی راحت. فقط کافیه قبلش طبیعت گردی و گشت وگذار داشته باشید.
مسیری هموار، سرد و خنک در هر فصلی از سال دلچسب، حتی زمستان های سرد و یخ بندانش مجذوب نمایندهیت های بصری خودش را داره و حسابی روحتو تازه می کنه.
رفقا واقعا من تا حالا سفرنامه ننوشتم. البته بخوام برای کسی بنویسم، ننوشتم؛ ولی همواره برام سفرهام مهیج و دوس داشتنی بوده با کلی یادگیری و تجربه های مجذوب نماینده.
روستان ماندگان که تقریبا در فاصله 62 کیلومتری خود شهر سمیرم هست، آب وهوایی سردسیری، خنک و مطبوع داره. بیشتر اهالی آن جا باغ سیب دارند، همان سیب معروف سمیرم که می خوریم.
سیب سمیرم معروف به عطر و طعم دلنشینش، وقتی دست می گیری و بو می کنی انگار بوی بهشت را استشمام می کنی.
در مسیر سرسبز و پردرخت همیشگی این روستا باغ های سیب بر پهنای دشت نمایان است. در فصل پاییز تابلویی نقاشی از رنگ های سبز، زرد، نارنجی و قرمز می بینی که انگار خداوند تمام زمان را صرف نقاشی آنجا نموده است.
یکی از روزهای آغازین فصل پاییز بود که تصمیم به حرکت به سمت روستای مجذوب نماینده ماندگان گرفتی، مثل همواره قرارمون راس ساعت 3صبح از منزل ما و حرکت به سمت سمیرم بود.
حتما می پرسید چرا پاییز؟
آخه یکی از برترین ایام برای ماهی گیری اونم ماهی قزل آلا خال قرمز و قزل آلای سفید، فصل پاییز هست.
تو مسیر سمیرم و بعلاوه روستای ماندگان غیر از باغات سیب به علت فضای کوهستانی و سرسبزی که وجود داره، بعض از اهالی آنجا اقدام به کاشت برنج و سایر چیزها در زمین های زراعی و کشاورزی نموده اند.
بالاخره رسیدیم به روستا.
روستا یه مسیر صعب العبور داره که حتما باید با ماشین های مخصوص کوهستانی بریم. خوب معمولا پاترول و لندکروزهای آفرودی یا جیپ و… می تونه برای رسیدن به مقصد یاری رسان باشه، البته گاهی خود روستایی ها می توانند با تراکتور شما را جابه جا نمایند.
ماهی گیری کنار طبیعت بکر و سرشار از انرژی لذت بخش ترین کار دنیاست، اصلا انگار تیکه ای از بهشت اومده صاف رو زمین.
شب که فرا می رسد، کنار شنیدن صدای پرخروش روخانه و برخورد آب به سنگ های بین راه و ساخت موسیقی خاص طبیعت، انگار اصلا دلت نمی خواهد بخوابی. دوست داری فقط این سمفونی دلنشین را بشنوی و تا صبح شعر عاشقانه بخوانی و کتاب بنویسی.
شب ها از لابه لای درختان و باغستان های روستای ماندگان صدای زوزه کنان گرگ و حرکت نامحسوس روباه به گوش می رسد، ولی خیلی ترسناک نیست، اما اگر یکم خلوت تر بشه و بی خوابی به سرت بزنه، دیگه چیزی جلودار ترس نیست.
اما پیشنهادم به شما اینه خودتون را به آرامش دعوت کنید و از این طبیعت دلنشین لذت ببرید.
صبح هنوز آفتاب نیامده و خورشید خواب است، ما رسیدیم به این جای دلنشین که گفتم براتون. بساط چادر و آتیش را درست کردیم. بعد قلاب ها را آماده برای انداختن به داخل آب؛ آخه تا آفتاب نیومده و تا قبل غروب خورشید یکی از برترین زمان ها برای گرفتن ماهی هست.
نسیم خنکی به صورتم می خورد. احساس سرما در من کمی بیشتر شده بود. کلاه گرم زمستونی که مادرم برام بافته بود رو به سرکردم و لباس های مخصوص ماهی گیری پوشیدم.
به بچه ها گفتم: من آماده ام. شما را نمی دونم. بریم بزنیم به آب.
آب با همه سرمایش، لذت، آرامش و سکوتی که زمان ماهی گیری داشت، همواره برام دوست داشتنی است.
خورشید که سرشو از پشت کوه زدبیرون، آفتاب دیگه تمام رودخانه را فرا گرفت. تقریبا ساعت 9 صبح شد. رفتیم به سمت چادرهامون و برای خوردن صبحانه آماده شدیم.
این ماجرا تا عصر و غروب برای گرفتن حس خوب از روستای مجذوب نماینده ماندگان همیشگی است.
بازم می گم من سفرنامه نویس هیچ وقت نبودم، ولی چیزی که لذت بخشه اینه که، همه آنچه که تجربه کردم، از دلم و روحم جوونه زد که بتوانم شاید بخشی از حس وحال خوبم از چنین سفرهایی را بیان کنم.
منبع: علی بابا